عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی
عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

سینما و سوپرایز

یکشنبه که به هی گفتم هوس سینما کردم گفت فردا میام بعد از کار میبرمت...دوشنبه ای دم غروب زنگ زد گفت نمیرسم بیام و اینا من گفتم عیب نداره برو کاراتو کن که خندید و گفت جلوی درم بیااااااا....ذوق زده شدم اماده شدم و جفتی رفتیم کروش فیلم شکاف....واسم یه نوشیدنی استوایی خریده بود کلی حال کردمم باهاشاز فیلم شکاف خوشمون نیومد...محتواشو دوس نداشتیم...بعد هی منو برذ کتاب فروشی کوروش و داشتم میگشتم لای شهر کتاب که دیدم کتابی که مدتها منتظرم جلومه....دویده بود رفته بود کتاب رنگامیری مخصوص بزرگسالان رو که میخاستم خریده بودیه جور هنردرمانیه و ارامش میاره
شام خوردیم و سر شام برام از فیلنامه ای که تو دهنشه گفت و به نظر خیلی جاااالب بود
شبم اومدم خونه مامانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.