سومین سال ما در هاله ای از استرس و ابهام سلامتی و عمل هی...
اولش نوتلا بار باغ فردوس...بعدش پسرک فالفروش جلوی ارگ تجریش و فالش که کاملا درست بود بعد هی که بادوتا شیرینی و یه شمع سه وارد ماشین شد و بعدشم شام تو کرج مهمون خواهر هی همراه راحیل دوست خواهرش...
لازانیایی که مهر برام اورده بود و همین...
امسال تو سومین سالگرد بهم کادویی ندادیم