عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی
عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

55 روز تا عید

خب من فقط دوماه اخر سال دارم میشمرم چقدر مونده به عید...55 روز مونده به سال 96 و من خیلی خیلی حس خوبی دارم...گذر از زمستون به بهار رو خیلی دوس دارم، حس نو شدن و تکون خوردن و تکاپو...تو همه سال های گذشته هم همینطوری بودم و این حس حس پایدار و جز لاینفک زندگی منه که ازش حس خوب میگیرم...با هی بیرون بودیم یکیدو روز پیش...چقدر خوب بود و چقدر هی رو دوس دارم...وقتی بهش از تصمیمام گفتم از همش استقبال کرد...یکی از خواسته هام اهمیت به محیط زیست بود که کمتر و صرفه جویانه تر و طبیعت دوست تر زندگی کنیم...یکیش تفکیک زباله ها بود...یکمم به هی درباره "عقده ادیپ" گفتم و راجع به بچه ها...کلیم حرف درمورد غذا زدیم مثل همیشه و یکساعتم تو صف رزرو رستوران نشستیمیکی از چیزایی که تا سرحد پرستش تو هی برام فوق العادس ، حس نوع دوستی و کمکشه...وقتی با همه عشقش هروقت پول نقد داره کمک میکنه و کسی رو رد نمیکنه...وقتی به پسر کوچولوی فال فروش میگه اگه سردته بیا تو ماشین بخاری بزنم برات یا بهش قرص سردرد میدههی تو موجود فوق العاده ای هستی و از خدا بابت داشتنت و افریدنت ممنونم و بهت افتخار میکنم...
من و هی در کنار هم خیلی زوج منعطفی هستیم و خیلی روهم تاثیر داشتیم و به نظرم ویژگی بارز دوستی سالهامون صبور بودن ، انعطاف و حرمت بود...از خدا ممنونم که کسی تو زندگیم که درک میکنه منو...
فعلا کارای دو شرکت رو همزمان هندل میکنم و رو به جلو هستم ، فقط از پوزیشن هام راضی نیستم اما فعلا لازمه برای اینده بهتر اینطور پیشرفت اما زمینه اینده رو دارم اماده میکنم.
برای روز عشقمون برنامه ریزی  کردم و دارم انجامش میدم و اگه برنامه سوپریزیم خوب پیش بره خیلی خوب میشه.

درمورد حادثه پ.لاسکو میخام سکوت کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.