همراه هی و دوستاش رفتیم روزبار ویلای دوستش ... خیلی خوش گذشت ...کلی گفتیم خندیدم و خوردیم....تصور اینکه دو روز با هی بودم برام فوق العاده بود...ظهر جمعه که منو میرسوند خونمون بغضم گرفته بود و دلم واسش تنگ بود دوشب خیلی قشنگ کنارهم بودیم و سی ویکمین ماهمون رو باهم سپری کردیم
الهی شکر