عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

بازارگردی و اجیل

صبح فردای چهارشنبه سوری برای خرید اجیل هی اینا رفتیم بازار دوتایی...دایی های هی اونجا حجره دارن...هی برای منم پسته و گوجه جنگلی خریده بود....کلی خرید کردیم و اومدیم با مترو پارکینگ مترو صادقیه...بعدشم رفتیم ناهار کبابی صداقت و منم عیدی هی و محصولات خرمایی دبی رو از کافه بتیل بهش دادم....هی هنو برام عیدی نخریده، فک کنم یادش نبود عیدی بخره....واسش یه پاور بانک خریدم که به نظرم وسیله پر کاربردیه...میخاستم ساغت بخرم که از شانسم ساعتی که دوس  داشت تموم شده بودخلاصه هی از دیدن عیدیش خیلی خوشحال شدبعدش عصرش بزار انف جار ریخ داده و خدا به ما رحم کرد و باید صدقه داد....خدایا ممنون مراقبمونیعصرشم هی با دوستاش بیرون بود و منم خالم اینلا اومدن خونمون و شبشم شهرزاد دیدیم و پیتزا خوردیم....روزای اخر 94 روزای خوبیناخرین قرار 94 من و هی جمعه یا شنبه س...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.