عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

میرم خونه هی اینا

دلم برای هی خیلی تنگ شده...تصمیم دارم اخر این هفته تنهایی نه ولی با دوستام که میخان هی روببینن برم خونه هی اینا ....حال هی خوبه و دوره نقاهت رو طی میکنه و پس فردا بخیش رو میکشن
دلم میخاست وقتی برم خونشون که رسما همه چیز بین ما معلوم باشه و رضایت خانواده خودمم باشه...اینطور رفتنم باعث میشه حس کنم خیلی سرخود دارم عمل میکنم و مامان و بابام قلبشون میشکنه ولی فک میکنم دسته جمعه بریم باز بهتر باشه تا تنها برم...عذاب وجذانم کمتر میشه

در ضمن دیگه تایم چکاپ های سالیانه شی شروع شده...فردا ازمایش خون دارم و امروز پیش دکتر پوستم بودم...چن روز دیگه هم وقت دکتر زنان دارم و باید دوتا سونوگرافی انجام  بدم....کلا ایتس تایم تو تیک کر ابات مای سلف
یه مقدار زیادی بی انگیزه ام واسه رسیدن به خودم در زمینه ورزشی که باید شروعش کنم چون دیگه خیالمم از بابت هی راحت شده...باید شروع کنم
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.