عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی
عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

این مدت

همه این مدتی که ننوشتم اتفاقا و حسای خوب بود ، بعد از تولدم  با مهر خواهر هی هماهنگ کرد بودیم بریم کنسرت و بهترین فرصت بود که مامان و بابا مهر رو ببینن، مهر بعد از کار اومد خونمون و شام باهم بودیم و بعد از شام دخترعموشو دوستش اومدن دنبالمون که بریم کنسرت و از کلی این دیدار حس خوب و مثبتی موند....خداروشکر....اینکه ابروهای هی کم  کم دوباره داره جوونه میزنه و خط رویشش کامل شده بعد اینکه روز 24 شهریور ، چهلمین ماه دو ستیمون درکه بودیم و با هی تو طبیعت کلی پیاده رفتیم و شامم برگشتیم کبابی صداقت و  کوبیده خوشمزه خوردیم که من براستی که از دوغ و کوبیده نمیگذرم بعد اینکه برنامه سفر هفته اول مهر فیکس شدس و قراره با هی و دوستاش و دوس دختراشون بریم ویلای هی اینا....بعد اینکه فراموش کردم بگم اولین کار بومم رو نقاشیش رو دست گرفتم و دارم روش کار میکنمبعد دیگه اینکه ، یه روز تو هفته اخر شهریور که باهی بیرون بودیم رفتیم پارک خوارزم و کلی حرف زدیم و هی مراسم خواستگاری رو برام شبیه سازی کرد که قراره چیا گفته شه...کلی از اینده حرف زدیم ....
دوره لیزرم رو شروع کردم و بسیار خوشحالم از تصمیمم که خیلی وقت بود میخاستم عملیش کنم ...من دوسال پیش لیزر بی کینی  و اینا رورفته بودم و از نتیجه راضی بودم و حالا ساق پام رو دارم میرم باشگاه ورزش بعد از شرکت هم ثبت نام کردم که همین نزدیک محل کارم هست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.