عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی
عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

سوپرااایز

وقت دکتر داشتم و حاضر شده بودم برم ...سرکوچه بودم که هی یهو ترمز زد جلوی پام!اوه!!!!میخاست منو برسونه دکترم....برام صبر کرد تا از دکتر برگشتم....سوپرایزی برام یه بلوز بافتنی خوشگل خریده بود با یه نارگیل....چقددددررررر خوب بود...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.