صدای "هی"میپیچه تو گوشم..."تو کادوی تولدمی شی!"...داریم
میرقصیم!خُب قلبا خوشحال میشم اما کافی نیست!وقتی برام غذا میکشه لبخند
میشینه رو لبام...بعد از این همه وقت دوباره مثل سابق با هم هستیم اما هیچ
حرفی نزدیم...انگار من برای اون فرق دارم اما اون هنوز جایگاهش واسم معلوم
نکرده...!چون میزبانِ درکش میکنم و ازشم انتظاری ندارم...!اولین تانگوی
عمرم رو با "هی"رقصیدم...نمیدونستم باید تانگو برقصیم...ریتم اهنگ عوض شد و
اهنگ نواخته شد...تانگو با "هی"!
فقط یه جا از ته دل نارحت شدم...وقتی
که داشت با اون دختر موقرمز که نمیشناختمش میرقصید!اون شب با خیلیا
رقصید...منم همینطور...اما احساس کردم با این دختر صمیمی بود!