عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی
عاشقانه بی پایان ما

عاشقانه بی پایان ما

از لحظه های هی و شی

د - - - -!

تو دانشگاه اسکار ضبط شده ی با دستای "هی" رو دیدیم...کلی لذت بردم...بعدشم کلی فیلم باحال ازش گرفتم...برگشتنی همراه "پ" و دوستش و "هی"بودیم و یه دنیا خوراکی خوردیم و شیطونی...بعدم من امانتی"هی" که دستم مونده بود رو با یه کاغذ کوچولو که روش نوشته بودم"د----"دادم بهش...کاغذ رو قایم کردم تا بعد ببینه...

هی و شی و تماشای اسکار...

هیچ چز قشنگ تر از این نیست که "هی" و "شی" با وجودِ اینکه کنارهم نیستن اما کنار هم"اسکار"ببینن و نظر بدن و وقتیم که"شی"نتونست کامل ببینه"هی"ضبطش کرد تا فردا به"شی"نشونش بده...البته بهش نگفت که ضبط کرده و وقتیم"Adele" داشت اهنگ"اسکای فال"رو میخوند کلی دلش رو سوزوند...ما تو دیدن فیلم همزمان یه تجربه قبلیم داریم..."شهروند تبهکار"

یه "هی" که باعث شادی"شی"شد...

اون روزی که من و "هی" از دانشگاه برگشتیم و دستای من رو تو دستاش گرفت دستام سرد بود...وقتی جدا شدیم گرمای دستش رو تا ساعتها حس میکردم!وقتی از هم جدا شدیم بهم مسج زد:"بهت مسج دادم که فک نکنی تنهایی...من باهاتم."همین مسج خنده رو لبام نشوند...

وقتایی که"هی"نیست.

"هی"بخاطر شرایط کارش چند روزی نبود و من و "پ"برای کارای دانشگاهی  همراه دوستای "هی" باهم بودیم و شب رو همگی خونه ما گذروندیم...نبود چون حسابی مشغول کار بود...